محل تبلیغات شما
حالم بد میشح خدایایی•~•

                                        
خیره به چشمای سبزت هستم
هنوز نمیدونم چی شده
قلبم چرا تند میزنه؟سرم چرا درد میکنه؟
نفس کشیدنم سخته
تو چقدر منو میخوای؟
چقدر منو دوست داری؟
مطمئنی عشق من؟
مطمئنی قلب کوچیک من؟
من هنوز تورو یادمه!
فراموشت نکردم!
ترکت نکردم!
قول دادم پیشت بمونم
و توهم به قولی که من دادم عمل کن
*مارینت*
-هیچ غلطی با اجازت.-.
-باش پص ط دگ غلط نکن بیزحمت:|
و با دمپایی ابری افتادم به جونش^^[مهر خاهری موج میزنه!._.]
رفت بیرون و منم ک حال نداشتم برم بیرون درو بصتم و ول دادم ر تخت~|~
و به محض روشن کردن گوشی محترم با این پسره ی بزغال روبرو شدم ایییشش>•<
گوشیو خاموش کردم و تصمیم ب چرت زدن شد:/
صبح با صدای بوقی پاشدم عیح الان ک ۶ بعد از ظره -×-
یهو عین برق گرفته ها پاشدم و پریدم هوا عع ساعت چ زود ۶ صب شد:/
بدو لباس پوشیدم و رفتم پایینآلیا هم ک عین دیو وایساده بود دم در سرم عربده کشید:چته روانی خل و چل؟چرا دیررر میککنیییی؟
-هوو آروم باشش هوووش اسببب آبییی اندازه تو دهن ندارع -'-
بدو رفتیم پیاده تا مدرسه اعههه این پسره باز-~-
-بدو برسیم به امتحان تاریخ داریم زنگ دوماا:|
-عع دخترع اسب آبی چرا به من نگفتی عر حالا چیکا کنم؟T^T
-میخوای بریم کتابخونه باهم کار کنیم؟
سرمو گرفتم بالا عع واستااا کی میخاد با من تاریخ کار کنه؟۰-۰
نههههههT^T
-اوهوممن
ک اسب آبی[معروف به آلیا:/] عر زد:عوووه ارهه میاد^_^
اروم در گوشش زر زدم:اهمممتو چیکاره منی میگی آره؟:/
-اسب آبیتم:/[راس میگه بچم خوو:/]
-حالا میای؟^^
-ارنچییززززز ینی آره:))
باهم رفتیم به سوی کتابخونه
*کتابخونه*
به محض نشستن سر کتابخونه با ی کوه بچه روبرو شدیم:/
اول از همه ی دختر اومد دم صندلی آدرین وایساد:سلااام آددددررریییییننننن^^
-سلام اما^^
-از دیدنت خوشالم^^راستی این دختره کیههه؟
-مارینتم ^^و دستمو سمتش دراز کردم که با بدترین شکل ممکن ت داد:منمممم اماااا مورررم^^
آدرین ادامه داد:ملقب به کرم شکم:/
-اممساری ولی کرم شکم چ صیغه ایه؟=|
-ینی کرمیه که غذا زیاد میخوره:|
و اما رفت و ی دختر دگ اومد که میشناختمش تو کلاسم بود کارمن ساراکو:هی سلام مارینت سلام آدرین
-سلام کارمنپس جفتمونو میشناسی؟^-^
-اوهوم^-^
-اهان یادم رفت معرفی کنم این دیانه^^
-خودم زبون دارم
ی پسر بیحال=/خعلی کایوت بود ولیاا^^بسی بسیییی سرد:/
-هووممنم آدر
چشاشو تو حدقه چرخوند:فهمیدم آدرینی رو کرد به کارمن:من میرم بیرون
کارمن آهی کشید و رو به ما گفت:بابت رفتار سردش متاسفم
-نه اشکال نداره^^
بعد ی دختر دیگه وارد شد و معرفی کرد:من مگومی یاساکوم^^♥و به آدرین جوری نگاه کرد که انگار ازش خوشش نیومدمنم مجبور شدم خودمو آدرینو معرفی کردمو رفت
دی اند^^چون رایا کم بود واسه قسمت قبل کم گذاشتم بعدی:20

ترکم نکن پارت سوم

ترکم نکن پارت دوم

ترکم نکن پارت اول

  ,دادم ,منو ,نکردم ,چقدر ,بیرون ,    ,چقدر منو ,جونش^^ مهر ,مهر خاهری ,به جونش^^

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه آموزشی درس فرهنگ وهنر استان سمنان دانش پژوهان اریا مقاله riaruthina سردار شهید برزو درویشی شاهکلائی leprifulso mtshahrouz Keneth's page jiportajef روی خط خدا